با همفکری همسفران برای بهرهمندی از مناظر طبیعی سوریه بلیط قطار دمشق تهران را تهیه کردیم. از نکات جالب مدت زمان سفر با قطار است که حدودا 72 ساعت طول میکشد که خیلی بیشتر از اتوبوس است حرکت صبح دوشنبه بود و ورود به تهران صبح پنجشنبه.
به علت اینکه اوضاع عراق ناامن است، باید از ترکیه عبور کنیم هر چه به سمت شمال سوریه نزدیک میشویم سرسبزی بیشتر و هوا خنکتر میشود.
نماز ظهر را در حلب خواندیم، حلب یکی از شهرهای زیارتی و تاریخی سوریه است و علاوه بر حضرت زکریا(ع) قبر دو عالم معروف شیخ شهابالدین سهروردی و ابن شهر آشوب در آن قرار دارد.
از حلب تا رقه محل جنگ صفین و مزار عمار یاسر و اویسقرنی 180 کیلومتر راه است.
* ورود به ترکیه
برای شام به هر نفر دو کنسرو ماهی دادند که محصول تایلند بود. در آخرین ایستگاه سوریه از قطار پیاده شدم و در مغازهای که نزدیک ایستگاه بود کنسروها را عوض کردم و محصول کشور مراکش را گرفتم تا خیالم راحت شود.
حدود ساعت 10 شب بود که به مرز ترکیه (اصلاحیه) رسیدیم و برای چک کردن گذرنامه از قطار پیاده شدیم در اتاق مسئول گذرنامه آنچه جلب توجه میکرد قاب عکس آتاتورک رهبر ترکیه نوین بود روی کارآمدن آتاتورک در ترکیه تنها مزیتی که برای مسلمانان داشت نزدیک شدن آنها به یکدیگر بود.
* اقامه نماز در قطار
در طول مدتی که در ترکیه بودیم از کنار رود وان و سرچشمههای دجله حرکت میکردیم و هوا نسبتا خنک و مناظر بیرون سر سبز و خرم بود.
هنگام اذان ظهر رسیدیم ولی هر چه صبر کردم قطار توقف نکرد. حدودا پنج ساعت از اذان گذشت ولی خبری از توقف نبود. نزد رییس قطار رفتم و علت را جویا شدم. رییس قطار که شخص تحصیل کردهای هم بود گفت: اینجا (ترکیه) کشور اسلامی نیست برای نماز ظهر توقف نمیکنیم شما در قطار نماز بخوانید و به هر طرف هم که بخوانید خدا قبول میکند! جالب اینکه به آیه «فاینما تولوا فثم وجهالله...» استناد میکرد. پیش مسئول ترکیهای قطار رفتم و او هم نشسته نماز خواندن را پیشنهاد کرد و گفت: خدا به نیت ما نگاه میکند! به کوپه برگشتم و به کمک همراهان بوسیله قبلهنما جهت قبله را پیدا کرده و نماز خواندیم.
حدودا بیست ساعت از ورود به ترکیه گذشته بود که به دریاچه تاتوان رسیدیم برای ادامه مسیر باید سوار کشتی شویم و پس از عبور از دریاچه سوار قطار دیگری شویم.
ایستگاه قطار فاصله چندانی با اسکله نداشت و با توجه به ریل گذاری انجام شده تا چند متری کشتی رفتیم همزمان که در حال انتقال وسایلمان به کشتی بودیم چند واگن قطار هم به بخش انبار کشتی وارد شدند. طبقه اول انبار کشتی بود، طبقه دوم ظرفیت دویست مسافر را داشت و طبقه سوم نیز عرشه کشتی و اتاق هدایت بود.
نماز مغرب و عشا را در کشتی خواندیم چون مسیر حرکت به صورت مستقیم بود و جهت قبله به طور ثابت در اتاق نماز خانه نصب شده بود.
پس از صرف شام با دوستان به روی عرشه کشتی رفتیم. اگر چه تمام مسیر پنج ساعته را در شب پیمودیم و جلوه خاصی از دریاچه ندیدیم اما ماه شب چهارده و انعکاس نور آن بر آب زیبایی دلانگیزی داشت.
* سوار شدن به قطار ایران
در سمت دیگر دریاچه ایستگاه قطار دیگری وجود داشت. به قطار ایرانی که مسافران سوریه را آورده سوار شدیم و جایمان را عوض کردیم، سوار شدن به قطار ایران با استقبال همه مسافران همراه بود و همگی متفقالقول بودند که اگر چه ایران کمبودهایی دارد، ولی از جهات متعددی بر کشورهای همسایه برتری دارد.
در مرز خروجی باز هم عکس آتاتورک در اتاق مسئول گذرنامه وجود داشت و در مسجد ایستگاه آموزش مصور وضو به شیوه اهل سنت نصب شده بود.
* جاذبههای ایران مورد توجه جهانگردان
در مسیر برگشت با یک جوان 21 ساله سوییسی آشنا شدم که برای سفر به ایران در ترکیه به ما ملحق شده بود علاوه بر نظم در کارها نظرش درباره ایران هم برایم جالب بود، بعد از اتمام دوره سربازی تصمیم گرفته بود برای دیدن آثار تاریخی به ترکیه، ایران و هندوستان سفر کند میگفت: وقتی برای کسب اطلاعات درباره ایران به سایتها مراجعه میکنم، مطالب ترسآور و دورکننده مینویسند، اما وقتی با افرادی که به ایران سفر کردهاند صحبت میکنم از خوبیهای ایران تعریف میکنند.
آدرس چند سایت فعال در زمینه آثار تاریخی و شیوه سفر به ایران را هم به من داد. برایم جالب بود که او از ابزار و تکنولوژی به خوبی و در مسیر صحیح زندگی میکند، ولی ما گرفتار سوءاستفادههای تکنولوژی از جمله اینترنت شدهایم.
وقتی برای بار دوم خواستم به کوپهاش بروم و برای سفر به قم و آشنایی با حوزه از او دعوت کنم، چند نفر از هم وطنان با سیگار از او پذیرایی میکردند منصرف شدم. احتمالا با توجه به روحیه جستجوگرانهای که داشت در مدت دو هفته اقامت در ایران با زوایای مختلف تمدن اسلامی و فرهنگ ایرانی آشنا شده است.